اگر مروت و جود است در جهان موجود چرا ز هر دو به حاصل نمی شود مقصود گمان برم که دراین روزگار تیره چو شب بخفت چشم مروت بمرد مادر جود ز سیر هفت ستاره دراین دوازده برج به ده دوازده سال اندراین دیار و حدود هزار شخص کریم از وجود شد به عدم که یک کریم نمی آید از عدم به جود در این زمانه به جز مدخل و حسود نماند بریده باد سر مدخل و زبان حسود وگر به دست منستی عمود صبح منیر بکوبمی سر اهل زمانه را به عمود و گر حکایت مسعود سعد و قلعه نای شنیده ای که در او ماند مدتی مطرود یقین بدان که ز بد حالی و شکسته دلی زمانه قلعه نای است و ما در او مسعود ز کردگار همه حسن عاقبت خواهم که این دعاست به نزدیک عاقلان معهود چو در زمانه یکی معطی و کریم نماند چگونه عاقبت کار ما بود محمود ادیب صابر : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122701