ای اختیار دین و سخا اختیار تو تو افتخار خلق و به خود افتخار تو حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر آن را که دید طلعت تو روز بار تو ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من کز اعتقاد پاک منم دوستدار تو پیوسته مدح گویم و دایم ثنا کنم بر دست مال بخش و دل بردبار تو روشن مباد دیده و شادان مباد دل آن را که شاد نیست از او روزگار تو نام مرا قرار ده اندر شمار خویش تا می رود زمان و زمین برقرار تو کایمن زید به عالم و نندیشد از فلک آن کس که هست نام وی اندر شمار تو بر موجب اشارت و فرمان همی روم آنجا که هست خدمت و فرمان و کار تو گر هست بر دل تو غباری ز کار من آورده ام دعا و تضرع نثار تو خشنود شو زمن که ندارد سپهر و کوه اندازه تحمل بار غبار تو آنجا زنم نفس که بود اتفاق تو وآنجا نهم قدم که بود اختیار تو برگردنم ز عفو و رضا منتی بنه تا من شوم به شکر و دعا وامدار تو ادیب صابر : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۱۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122761