تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز اندر طریق عشق مسلم نه‌ای هنوز عاشق نباشد آنکه مر او را خبر بود از سردی زمستان و ز گرمی تموز در کوی عشق راست نیابی چو تیر و زه تا پشت چون کمان نکنی روی همچو توز چون در میان عشق چو شین اندر آمدی چون عین و قاف باش همه ساله پشت قوز گر مرد این رهی قدم از جان کن و در آی ور عاجزی برو تو و دین و ره عجوز سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12287