نگاه گم شده در راه کوی یار مرا گسسته عقد گهر گریه در کنار مرا خود از محبت جانان به خود حسد دارم ز رشگ غیر کنون برگذشته کار مرا ز هر یقین که شود صاف سینه صاف ترم غبار دل نشوم گر کنی غبار مرا به بی بری مزنم طعنه کز هزار چمن قضا گذاشته این جا به یادگار مرا ز روزگار چه منت که بر سر من نیست به روزگار تو افکنده، روزگار مرا خدا ز آفت پژمردگی نگهدارد شکفته است دل و طبع زین بهار مرا مزاج دوست خموشی خرد ولی چه کنم گل محبتم این ناله هست خار مرا تعلق تو «نظیری » بپستیم دارد توجهی که کند دوست واگذار مرا نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122957