زیستم بس که به تدبیر خود از خامی ها رفت نام و نسبم در سر خودکامی ها ورع و شیب زبون خم ایامم کرد یاد دوران جوانی و می آشامی ها طایری نیست که تاری ز منش برپا نیست صید یک مرغ نکردم ز کهن دامی ها روز عشرت به صداع سر مخمور گذشت تر نگردید دماغم ز تنک جامی ها دل به لهو و لعب عمر منه کاین مرغان تکیه بر باد کنند از سبک آرامی ها خلعت سرو به اندام تو خوش ببریدند جامه زیبنده نماید ز خوش اندامی ها شکر پیری که هوا و هوس از جوش نشاند چون می کهنه برون آمدم از خامی ها پیش از مرگ خود از آفت هستی رستم به اجل باز نماندم ز سبک گامی ها در خرابات سر ناموران گردیدیم بس که اندیشه نکردیم ز بدنامی ها لوث تقصیر چو از آب کرم شسته شود دلق درویش برآید ز سیه فامی ها ساز و برگ و می و مطرب به «نظیری » جمعست بوی خیر آیدش از نیک سرانجامی ها نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/122994