نظر به ظاهر و صیاد در خفا خفتست اجل رسیده چه داند بلا کجا خفتست کجا ز فتنه آن چشم نیم باز رهیم که فتنه خاسته از خواب و پای ما خفتست کسی به قلب شبم ترکتاز می آرد که بر فراش قصب پای در حنا خفتست شمیم مهر ز باغ وفا نمی آید به هر چمن که تو نشکفته یی صبا خفتست طبیب عشق ببرد طمع ز بیماری که شب به راحت ازین درد بی دوا خفتست کسی از معانقه روز وصل یابد ذوق که چند شب ز هم آغوش خود جدا خفتست بگیر کام دل ای کعبتین مردم چشم که بردت آمده و نقش بر قفا خفتست شب امید به از صبح عید می گذرد که آشنا به تمنای آشنا خفتست فسانه صرف «نظیری » مکن که خواب کند شکسته یی که به صد درد مبتلا خفتست نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123012