فرحی نیست که در پهلوی آن صد غم نیست روز مولود جهان کم ز شب ماتم نیست همه جا تیر کمانخانه ابرو رفته ست نیش هرجاطلبی هست، ولی مرهم نیست رنج از آنست که این فتنه برانگیخته اند ذل ما ز نزاع ملک و آدم نیست عارفان گوش که بر پرده ساز اندازند در پس پرده شناسند که نامحرم نیست به دم عیسوی و معجز روح اللهی خلق دانند که از اهل خطا مریم نیست رسم ناموس جهان زود ز سر برداریم کاین علاقه به پر افسر ما محکم نیست ترک دیگر نفزاییم که پشمینه فقر جز به اندازه فرق پسر ادهم نیست علمی چند ز عیب دگران بردوزیم کانقدر جامه رسوایی ما معلم نیست نتوان حکم خطا کرد «نظیری » به قضا حکم بر صورت امریست که آن مبهم نیست نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123054