زبان طعنه ما کوته از بریدن نیست علاج شکوه عاشق بجز شنیدن نیست ز بسکه گشته ام از درد انتظار ضعیف نگاه را به رخت قوت رسیدن نیست چنان که خانه زندانیان فرود آید شکسته جان قفس و جرئت پریدن نیست ز بی تعلقی خویشتن به این شادم که جان سپردن اگر هست دل طپیدن نیست به هجر و وصل و ملال و نشاط گریه کنم در آن دلی که طلب هست آرمیدن نیست ز تار زلف تو زنار بر میان دارم بیا که مصلحت پیرهن دریدن نیست گرفته طبع «نظیری » سؤال ازو مکنید درخت گل نشکفتست و وقت چیدن نیست نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123059