عطاش را نه صوابست و نه خطا باعث بس است بهر گرم ناله گدا باعث اگرچه رزق گدا بازپس نمی گردد مقدرست که می گرددش عطا باعث خزان درود و سحاب آب داد و دهقان کشت ببین که برد و که پرورد و شد چه ها باعث جنون عشق ز تقدیر بود من چه کنم؟ به بوی گل که شدم مست شد صبا باعث بر آستانه پیر مغان رهی خواهم تو گر سبب نشوی می شوی خدا باعث خراب و مست چنین می زیم نمی دانم در آفریدن من شد چه مدعا باعث لئیم را می و معشوق اگر کریم نکرد سخاش را نشود گنج و کیما باعث عجب ز همت درویش اگر قبول کند سعادتی که شود سایه هما باعث ریا ز دیر به مسجد برد «نظیری » را فقیه باده کش و گبر پارسا باعث نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123079