آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش از ضربت آن زخم دل نازک من ریش آنجا که بود انجمن لشگر خوبان نام تو بود اول و پای تو بود پیش بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ بر هر دو همی چون شمرد مکر و فن خویش هر شب که کند عشق شکیبایی من کم هم در گذرد خوبی و زیبایی تو بیش ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش خود چون بود آخر به غم هجر گرفتار آن کس که به اول نبود عافیت اندیش سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12311