وقت شد سبزه فرش در پیچد ابر خرگه به یکدگر پیچد آفتاب از کمین برآرد سر پنجه ابر باد برپیچد مسند سبزه نخل بگذارد ز افسر غنچه شاخ سر پیچد همه ذرات خاک بت گر را تار زنار بر کمر پیچد حسن و رنگی جهان نموده به وهم سیمیا را بساط درپیچد زاغ گرنه به حد کند پرواز بهمش چرخ بال و پر پیچد اصل بهتر که ترک فرع کند پای در دامن اثر پیچد دیده سیل بهار شد که جهان به هم اوراق خشک و تر پیچد تر و خشکی که کوه و صحرا راست خرده لاله در شرر پیچد زحمت خار و رنج خارا را لاله در پاره جگر پیچد ارغوان را که خون کند سیلان ساعد از نوک نیشتر پیچد بس فریب چمن «نظیری » دید از بهشتش عنان نظر پیچد نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123116