باعث راندنم از بزم به جز عار نبود ورنه کس را به من و بودن من کار نبود تا شدم از تو جدا تفرقه پامالم کرد دولت آن بود که این فرقت دیدار نبود همه آسان ز جدایی تو مشکل گردید هیچ دشوار به دیدار تو دشوار نبود به بدی در همه جا نام برآرم که مباد خون من ریزی و گویند سزاوار نبود ناله از بهر رهایی نکند مرغ اسیر خورد افسوس زمانی که گرفتار نبود عشقم از سود و زیان دو جهان فارغ کرد از چه کارم به همه عمر همین کار نبود خوش دلی کرد «نظیری» برش امشب خالی صد سخن گفت که شایسته اظهار نبود نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123118