این جا نه بهر سنگ سیه نور فروشند این مایه بینش نه بهر کور فروشند فریاد که هرکس به اسیری فتد او را شرطست که از خویش و وطن دور فروشند غیرت نگذارد که به چشم و دل منکر یک ذره ز خاکستر منصور فروشند زیبنده بود دعوی مستوری خوبان هرچند که جولان به سر طور فروشند سردست چنان خانقه و دیر که آتش در وادی دوری شب دیجور فروشند آن دردکشانی که شناسای عیارند فردوس به یک خوشه انگور فروشند اخراج مغل خواهم و تاراج قزلباش کز هند برند و به نشابور فروشند در عشق تو با قدر و بهایم که عزیز است ویرانه که در کشور معمور فروشند قربان شدگان تو به قصاب سر کوی یک سینه به صد ضربت ساطور فروشند با ریش دل و سینه ناسور «نظیری » خوش باش که کم بنده رنجور فروشند نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123128