گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد می خواست ز مرغان چمن شور برآرد یک نغمه مغنی به صد آهنگ برآورد عشق آمد و در شهر دل آیین خرد دید تا شهر به تاراج رود جنگ برآورد مطرب ز برم خرقه سالوس به در کرد گرد همه شهرم به دف و چنگ برآورد شب نیست که از شادی بسیار نگریم غم خوردن کم حوصله را تنگ برآورد یک بار به عیب و هنر خویش ندیدم در جیب و بغل آینه ام زنگ برآورد در راه وفای تو نه طولیست نه عرضی شوخی تو فرسنگ به فرسنگ برآورد این خونشده دل بس که خرابست «نظیری » در پیش تو نتوانمش از ننگ برآورد نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123142