تبسمش به لب از شرم خشم و کین گردد کرشمه اش گره از ناز بر جبین گردد کند به دیده شکرریز اشک تلخم را به خنده یی که ازو زهر انگبین گردد ازو به قیمت آسایش ابد بخرم جراحتی که دلم یک نفس غمین گردد چو باد از سر عالم به جهد برخیزم اگر دمی به من از مهر همنشین گردد نه قبله دانم و نی کعبه، کافر عشقم چو سجده پیش بت آرم قبول دین گردد گهی که جامه تقوی درند گوییدم که دست کیست؟ که پنهان در آستین گیرد سخن طرازی و دانش هنر «نظیری » نیست قبول دوست مگر ناله حزین گردد نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123172