بر خوان ما نمک به ملاحت نشد لذیذ صدبار تا نسوخت جراحت نشد لذیذ هرکس به می نداد ردای تکلفی در کام او شراب اباحت نشد لذیذ در بحر و بر بجز الم تلخ و شور نیست جز بر امید سود سیاحت نشد لذیذ تاجر به عشق خانه به دریا شناور است محنت جز از تصور راحت نشد لذیذ رخسار خوب را به وفا قدر و قیمت است بی میوه بوستان به مساحت نشد لذیذ تا صبحدم نزد نمکی بر جراحتم با آن کمال حسن و صباحت نشد لذیذ لذت ورق ز کلک «نظیری » گرفته است در نامه ها سخن به فصاحت نشد لذیذ نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123202