به بیرحمی دلی دارد دل صیاد از آن خوشتر زبانی در کنایت سیلی استاد از آن خوشتر به خود قیدی نداری با وجود حسن و زیبایی ز هر خوبی که داری خاطر آزاد از آن خوشتر فریب خنده می خواند عتاب غمزه می راند ز خوبان خوش بود مهر و وفا بیداد از آن خوشتر چو دریا می کشم دم در خود و در جوش می آیم که خاموشی خوشش می آید و فریاد از آن خوشتر ز بیدادش نمی نالم گرم زیر و زبر سازد بنایی کو کند ویران نهد بنیاد از آن خوشتر نثاری بر رخ او صد عوض در زیر لب دارد برو جانی گر افشاندیم صد جان داد از آن خوشتر «نظیری » جذبه یی باعث نصیحت می کند خاصت اگر فضلی نداری عشق مادرزاد از آن خوشتر نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123206