ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز برنمی آید هلال عیدم از ابر امید عمر رفت و همچو طفلان بر سر بامم هنوز روز مولودم فلک محضر به فرزندی نوشت بس که خوارم از پدر نشنیده کس نامم هنوز سیر هفتاد و دو ملت کرده ام در طور عشق کس نمی داند چه خواهد بود انجامم هنوز مکر ابلیس و فریب دانه ام آمد بیاد بارها گشتم ز قید آزاد و در دامم هنوز از درون دوزخ ز بی تابی برون اندازدم صدره از خامی به آتش رفتم و خامم هنوز گرچه از صحت ز بدمستی برونم کرده اند جرعه ای از رحم می ریزند در جامم هنوز شکر اگر ردم «نظیری » تلخ بر طبعش نیم می کند گاهی لبی شیرین به دشنامم هنوز نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123236