آنی به اثر داری و شأنی به تصرف دل ها نشود شیفته کس به تکلف فکر تو به وحدت برد از گفت مجازم هرچند که طبعم بگریزد ز تصوف بر قامت ما کسوت تقصیر بریدند تا زیب خداوند شود عفو و تلطف لب باز کشیدیم که مهر تو درآید پستان کرم شیر درآرد به توقف از غبن زمانی که به قید تو نبودم در خود به غضب بینم و در توبه تأسف چون گرسنه سفله به خوان تو رسیدم از لقمه بسوزم لب و کام و نکنم پف مستوری تو بیش کند شوق «نظیری » جز عصمت یوسف ندرد پرده یوسف نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123323