رفیق تر نکند در ره تو کام رفیق تو را دلی ز غم آزاد همچو بیت عتیق به جستجوی تو دست از دو کون افشاندم به سالکان مجرد خدا دهد توفیق دلم به چاه زنخدان و ابروی تست اگر به عرش عظیم است گر به بحر عمیق به راه آمدم از عهد بر طریقت عشق ز کودکی نشدم آشنا به هیچ طریق بیا و هرچه بجز دین تست غارت ده که بی دلایل و اعجاز کرده ام تصدیق ز صد گره گرهی وانکردم از زلفت بسی گداختم و گشتم از خیال دقیق تو می به جام دگر کن که در پیاله من به از شراب عقیقی بود سرشک عقیق سحر ز روح چمن بی ریاح معلومست که جمع می شود اجزای گل پس از تفریق تو می پرست و نظرباز شود که طبع تو را مجاز می برد آخر به جانب تحقیق ببین خزان و بهار جهان و عبرت گیر که در مواعظ و پندست روزگار شفیق کسی که خاست به شبگیر مزد خویش گرفت ز کاهلی است که افتاده کار در تعویق به این سپاس که دوران مسلم است تو را به خاص و عام «نظیری » بده شراب رحیق نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123330