جز نسخه احوال کسان پیش ندارم هرگز نظری بر ورق خویش ندارم بر دام هوا و هوسم خنده زند مرگ صد داعیه بیش و نفسی بیش ندارم روشن شود از کاوش احباب چراغم زخمی نزند کس که سری پیش ندارم هر نوع که آید سخن عشق سرایم صبر و خرد قافیه اندیش ندارم چون خامه آشفته دماغان شدم از دست پروای نوشتن ز دل ریش ندارم زان نیش که دی زد به رگ دست تو فصاد در یک بن مو نیست که صد نیش ندارم از من سخن عشق و جنون پرس «نظیری » دیریست دل دین و سر کیش ندارم نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123373