غساله شوی ته کاسه و ایاغ شدم بتر ز پنبه رنگین روی داغ شدم نه خضر بود درین تیره ره نه چشمه خضر ز شرم هرزه دوی سرو در سراغ شدم فغان و شیون مرغان چنان ملولم کرد که جیب و دامن خالی برون ز باغ شدم نگویم این که سیه بختیم نمی انداخت چو بال زاغ بدم، همچو چشم زاغ شدم به روی سبزه و گل بود سیر و پروازم نصیب خواند که پروانه چراغ شدم ته پیاله به من داد لیک از مستی فتیله بر دل خامان نهاد و داغ شدم به دشت و مزرعه گشتن، هواپرستی بود به کنج خلوت و عزلت ز باغ و راغ شدم نسیم نیم شبم بر مشام بویی زد سحر شکفته و خوش طبع و تر دماغ شدم مدار کار «نظیری » به خلق و دم درکش که فارغ از همه در گوشه فراغ شدم نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123374