بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم خود را به چنان بی خودیی سوخت که داغم مطرب به کنایت غزلی دوش ادا کرد کز گریه شدم مست و شد از دست ایاغم دور از تو ز خود رفتگیی می دهدم دست کز پیش نظر ناشده گیرند سراغم بویی اگر از مهر و محبت نشنیدم گل را گنهی نیست، گرفتست دماغم ای گلبن طالع چه نهی روی به زردی فصلی نگذشتست ز سرسبزی باغم گو جیب گشا صبحم و پر کن ز سیاهی شد روشنی روز رقم بر پر زاغم مشغول به علم و ادبی باش «نظیری » تا چند شوی شیفته لابه و لاغم نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123375