از صبح روزگار گشاد جبین مجو روی شکفته از دل اندوهگین مجو چشم ثبات مهر ندیدم بر آسمان جنسی که بر فلک نبود از زمین مجو قاصد پیام یار ز ما آورد به ما اینجا نشان مقدم روح الامین مجو آنجا که زلف و چهره نمودند جادویی گر مریم است معجزش از آستین مجو تمثال خوبی دو جهانت نموده اند نقشی که در تو نیست ز روم و ز چین مجو در زلف و رخ نظاره کن و خال لب نگر راه گمان مپوی و مقام یقین مجو عشاق او ز نور و ز ظلمت گذشته اند در کشوری که عشق بود کفر و دین مجو تلخ از لبش چو نحل عسل جوش می زند گر نیش بایدت نخوری انگبین مجو با نیک و بد بساز «نظیری » ز روزگار گر باغبان گیا دهدت یاسمین مجو نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123431