گرفتم در نظر، هر جا شدم، آن قد موزون را خیابان کردم از یک سرو، بر خود کوه و هامون را مربی گر نباشد آفتاب طلعت لیلی که میسازد نگین حلقه اطفال مجنون را تلاش خودشناسی، شیوه آزادگان باشد نظر بر اصل خود باشد ازین رو بید مجنون را لبالب میشوم، از حسرت لب بر لبش سودن چو بر هم میگذارد شوخ من، لبهای میگون را برد دامان خالی، واعظ از گلزار رخساری که چون خورشید دامن کرده پرگل، کوه و هامون را واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123768