تو صاف باش و، مزن حرف دردنوشی ما که به ز بار علایق سبو بدوشی ما توان ز جوش مریدان به گرد ما دانست ز خارخار هوس بوده شال پوشی ما کسی چو نیست خریدار جنس ما جز ما شده است آینه دکان خودفروشی ما ز دستکاری دوران، ز هم نمی پاشیم که جلد نسخه ما گشته پوست پوشی ما چنان ز شوق ادا فهمی تو میبالم که رفته رفته سخن میشود خموشی ما کنیم ساز عمل قول تا به کی واعظ کنون بود سخن ما، سخن نیوشی ما واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123797