ای بار داده کعبه کویت براهها گستاخ بارگاه قبول تو آهها بر دامن امید تو، دست دعا دراز بر آستان عفو تو روی گناهها رگها که در تن است، حقیقت شناس را باشد بسوی معرفتت شاهراهها هر سر ز پای کوبی شور تو بقعه یی دلها ز های و هوی غمت خانقاهها در سینه هاست، هر نفسی، ذکر اره یی در دیده هاست، سبحه ذکرت نگاهها هر ناله یی ز لشکر درد تو رایتی است دلهاست از ستون غمت بارگاهها عشق از دل دو نیم،سوار دو اسبه است غمها به حفظ کشور یادت سپاهها از یک نسیم حکم تو در بحر روزگار چون موج گشته اند روان سال و ماهها رهرو به کجا به کعبه کوی تو پی برد؟ کآواره گشته اند، درین دشت راهها واعظ اگر چه برده ز حد معصیت، ولی دارد ز عفو و بخشش و لطفت پناهها واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123805