مرد خدا که پیشت، پامال چون حصیر است ز استادگی است خنجر، ز افتادگی حریر است ناز و نعیم فردوس، هستند تشنه او آن بینوا که دائم، از نان خشک سیر است شاهان ز تیغ آهش، بیچاره اند و عاجز آنکس که در نظرها بیچاره فقیر است از علم بی عمل کس، فیضی چنان نیابد علمی که بی عمل شد، روغن گرفته شیر است واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123841