بکش تیغ ای ستمگر تا جهانی جان بکف گردد کمان بردار، تا خورشید نارنج هدف گردد از آن رو درج دل در دامن این دشت نگشایم که میترسم گرامی گوهر غمها تلف گردد بهمواری نصیحت بیش در دلها اثر دارد ز نرمی قطره باران، در گوش صدف گردد ز فکر این غزل آمد بیادم درگه شاهی که سنگ از فیض خاک درگهش در نجف گردد بظاهر گرچه پروردم، ز خاک درگهش واعظ دل دیوانه ام در بر مجنون جان بکف گردد واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123944