کی از اسباب نیکی بدگهر فرخنده میگردد سگ درنده از سوزن کجا دوزنده میگردد نکو از اختلاط بدکنش، بد میشود آخر چو باتیغ آب همدم میشود، برنده میگردد چمن تا گل نمی گردد، کجا گل میدهد ای دل؟ مخور غم، این کدورتها در آخر خنده میگردد خدا را بنده شو، گر در جهان آزادگی خواهی که ترک بندگی چون کرده کافر، بنده میگردد عجب نبود حریص از مرگ این و آن کند شادی که چون سیماب میرد، کیمیاگر زنده میگردد عجب دانم گذارد زردرویم خجلت عصیان که گردد سرخ رو هرکس که او شرمنده میگردد فزاید قدرت از آمیزش روشندلان واعظ بلی از قطره آبی گهر ارزنده میگردد واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123950