با دل خسته، چو بیرحمی او بستیزد اثر ناله بهمراهی دل برخیزد رم چنان داده ز هم عشق سراپای مرا که بخون جگرم رنگ نمی آمیزد شکر از زهر کجا صرفه تواند بردن؟ عیش را گو که عبث باغم ما نستیزد! لقمه افتد ز دهن گر نبود قسمت کس خورش اره نگر کز بن دندان ریزد در ره عشق رسی زود بجایی واعظ گر ز پای دلت این بند علایق خیزد واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123984