عارف اگر چه بیغم دل دم نمیزند هردم چه خنده ها که بعالم نمیزند در خامشی بگیر سبق از کتاب، کو با صد لب و هزار سخن دم نمیزند آگه شود اگر ز مکافات ضرب و زور من بعد شاه سکه بدرهم نمیزند آن را که خواب مرگ بود در نظر مدام چون شمع تا سحر مژه بر هم نمیزند آید سخا ز مردم درویش بیشتر چینی چو کوزه های گلین نم نمیزند ای شمع، زیر چرخ چه اظهار خوشدلی است؟ کس گل به سر به محفل ماتم نمی زند! واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124021