هست سالک با خدا، گر کار دنیا میکند نیست جز در بحر کشتی، رو بهرجا میکند باشد از بیخان و مانان برگ عیش اغنیا زندگانی شهر از پهلوی صحرا میکند خاکساری قدرت افزاید، که در میزان گهر پله پستی چو گیرد، نرخ بالا میکند گرنه ما رزق خود از بی جوهری پیدا کنیم هر کجا باشیم، ما را رزق پیدا میکند! با زبان، خصم قوی را می توان کردن ضعیف سنگ را آتش به این پیوسته مینا میکند زیردستان فارغ از فکر نظام عالمند زآنکه کار آسیا را سنگ بالا میکند میشوی دیوانه واعظ، پرمنه سر بر سرم سنگ بالین را، سر من سنگ سودا میکند واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124033