قد چون خمید، جمله حواست زبون شود لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی از آب کم، شمیم گلستان فزون شود عاشق نمیکشد بستم دست از طلب گردد بسوی دوست روان، دل چو خون شود چشم و چراغ گلشن هستی تویی، اگر مانند لاله کاسه ترا سرنگون شود گنج و گهر بخاک فشاندن، ز عقل نیست حیف است عمر بر سر دنیای دون شود واعظ بروز مرگ هواها که در دلست گردد یک آه حسرت و از دل برون شود! واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124053