شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟! آیینه کیست؟ تا تو نهی پا به خانه اش آن رنگ دلفروز که من دیده ام ز تو هرکس تو را برد، فتد آتش بخانه اش گر بگذری ز کشت، بآن خال عنبرین بیرون چو مور، میدود از خاک دانه اش جز بخت من، کسی ز دیار تو برنگشت هر قاصدی که سوی تو کردم روانه اش از بسکه زنگ از دل و دیوار و در بری هر جا که پا نهی، کنی آیینه بخانه اش واعظ ز یمن فقر، بهر محفلی که رفت بالانشین صدر شود آستانه اش واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124128