نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک شرار را نبود از هجوم خرمن باک ملایمت ز گزند زمانه آزاد است ندارد آینه آب، از شکستن باک خط از جمال خداداد، صرفه یی نبرد چراغ مهر ندارد ز باد دامن باک نمیکشد دل روشن، کدورت از دنیا که چشم شعله ندارد ز دود گلخن باک صف سپاه شهان را نه مانع اجلست خزان ندارد از خار بست گلشن باک دلم ز وعظ تو پروا نمیکند واعظ بلی بلی نبود مرده را ز شیون باک! واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124166