بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن صدای ریختن آبروست خندیدن سفر برون برد از طبع مرد خامیها کباب پخته نگردد، مگر بگردیدن ترا بسختی ایام میکنند آگاه که چشم را سبب بینش است مالیدن ز بیدماغی خود از سلوک اهل زمان باین خوشم که ندارم دماغ رنجیدن ز سطر رشته زنار خواندن این مضمون که: کفر محض بود گرد خلق گردیدن! ز بخل خرج، ره دخل بسته میگردد که شیر پستان کم گردد از ندوشیدن چو گوش تند شنو، چشم داری از مردم؟ چو هست کار تو واعظ، همیشه نشنیدن! واعظ قزوینی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124234