غریب و عاشقم بر من نظر کن به نزد عاشقان یک شب گذر کن ببین آن روی زرد و چشم گریان ز بد عهدی دل خود را خبر کن ترا رخصت که داد ای مهر پرور که جان عاشقان زیر و زبر کن نه بس کاریست کشتن عاشقان را برو فرمان بر و کار دگر کن سنایی رفت و با خود برد هجران تو نامش عاشق خسته جگر کن ولیکن چون سحرگاهان بنالد ز آه او سحرگاهان حذر کن سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12429