اسب را باز کشیدی در زین راه را کردی بر خانه گزین راه بیداری آوردی پیش دل من کردی گمراه و حزین بدل و شق بپوشیدی درع بدل جام گرفتی زوبین دست بردی به سوی تیر و کمان روی دادی به سوی حرب و کمین نه براندیشی از کرب زمان نه ببخشایی بر خلق زمین تا نبینم رخ چون ماه ترا بارم از دیده به رخ بر پروین چون بخسبم ز فراق تو مرا غم بود بستر و حیرت بالین سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12446