گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او غمزهٔ غماز او چون می‌رباید جان و دل گر نشد جادو به رخ آن طرهٔ طرار او گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر عمر یارب می‌گذارم در غم تیمار او سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12449