«یوسف » مصر نکویی، از جهان رفت و، چشم عالمی گرینده است حلقه در گوش نوازشهای اوست نام حاتم در جهان تازنده است هرکجا آزاده مردی در جهان هست، از جان و دل او را بنده است کهنه گرگ روزگار بی وفا کم چنین «یوسف » بچاه افگنده است از پی تاریخ، میگردید فکر زآنکه هر جوینده یی یابنده است ناگهانم هاتفی گفتا: چرا فکر تاریخت برنج افگنده است؟ چون جهان را پشت پا زد، خود بگفت: «مردم، اما نام نیکم زنده است »! واعظ قزوینی : دیوان اشعار : ماده تاریخ : شمارهٔ ۱۲ - در مرگ یوسف نامی سرود گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/124524