موی چون کافور دارم از سر زلفین تو زندگانی تلخ دارم از لب شیرین تو خاک بر سر کردم از طور رخ پر آب تو سنگ بر دل بستم از جور دل سنگین تو مونس من ماه و پروینست هر شب تا به روز زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو زعفرانست از رخ من توده بر بالین من ارغوانست از رخ تو سوده بر بالین تو گر مسلمان کشتن آیین باشد اندر کافری در مسلمانی مسلمان کشتن است آیین تو رخنه افتد بی شک اندر دین تو زین کارها کی پسندد عاشق تو رخنه اندر دین تو سنایی غزنوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12458