تا کی دم از علایق و طبع فلک زنیم تا کی مثل ز جوهر دیو و ملک زنیم تا کی غم امام و خلیفهٔ جهان خوریم تا کی دم از علی و عتیق و فلک زنیم دوریم از سماع و قرینیم با صداع تا ما همی سقف به نوای سلک زنیم هرگز نبوده دفتر و دف در مصاف عشق تیر امید کی چو شهان بر دفک زنیم تا کی ز راه رشک برین و بر آن رویم بهر گل و کلالهٔ خوبان کلک زنیم تا کی به زیر دور فلک چون مقامران از بهر برد خویش دم لی و لک زنیم دست حریف خوبتر آید که در قمار شش پنج نقش ماست همین ما دو یک زنیم یک دم شویم همچو دم آدم و چنو اندر سرای عشق دمی مشترک زنیم آن به که همچو شعر سنای گه سنا میخ طناب خیمه برون از فلک زنیم بر یاد روی و موی صنم صد هزار بوس بر دامن یقین و گریبان شک زنیم گر چه ستد زمانه چک و چاک را ز ما آتش نخست در شکن چاک و چک زنیم طوفان عام تا چکند چون بسان سام خر پشته در سفینهٔ نوح و ملک زنیم ای ما ز لعل پر نمکت چون نمک در آب هرگز بود که زیور ما بر محک زنیم زین جوهر و عرض غرض ما همین یکیست گر چه همی ز قهر سما بر سمک زنیم ما را طعام خوان خدا آرزو شدست یک دم به پای تا دو سخن بر نمک زنیم سنایی غزنوی : دیوان اشعار : قصاید : قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/12659