باشد ز سرو قد تو خرم های باغ در گلستان ز روز تو برگ و نوای باغ چون خاک آستان تو فردوس جنت است بخشد نسیم از سر کویت عطای باغ تا داد غنچه زر بصبا و گره گشاد قمری و عندلیب چمن شد گدای باغ از وصل خویش تا گل صد برگ جانبداد آمد بگوش جمله مرغان صلای باغ باغ دل است گلشن مستان صبحدم باشد ز جام باده صافی صفای باغ کوهی اگر چه از چمن و باغ فارغ است گفت این غزل چو بلبل دستان سرای باغ کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130765