از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما خنجر به جای برگ برآرد درخت ما الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم در زخم بستن جگر لخت لخت ما با این همه خجالت و ذلت که می‌کشم از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما زورق گران و لجه خطرناک و موج صعب ای ناخدا نخست بینداز رخت ما وحشی تو بودی و من و دل، شاه وقت خویش آتش فکند شعلهٔ گلخن به تخت ما وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13189