بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست بوده نادانسته گر از ما خطایی سرزدست آخر ای صاحب متاع حسن این دشنام چیست در سر دریوزه ، گر از ما دعایی سرزدست اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت این زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سرزدست التفات ابر رحمت نیست ورنه بر درت تخم مهری کشتم و ، شاخ وفایی سرزدست ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز بعد سد خون جگر کاینجا گیایی سرزدست هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل از سر مستیست ، گر از وی نوایی سرزدست وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13220