خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست جایی که بود خاک به سد عزت سرمه بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست وحشی نرود از در جانان به سد آزار در اصل چنین آمده‌ام ، خصلتم اینست وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13228