وقت برقع ز رخ کشیدن نیست رخ بپوشان که تاب دیدن نیست بر من خسته بین و تند مران که مرا قوت دویدن نیست با که گویم غمت که در مجلس زهرهٔ گفتن وشنیدن نیست من خود از حیرت تو خاموشم حاجت منع و لب گزیدن نیست میرمد وحشی آن غزال از من هرگزش میل آرمیدن نیست وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13249