ز پیش دیده تا جانان من رفت تو پنداری که از تن جان من رفت اگر خود همره جانان نرفتم ولی فرسنگها افغان من رفت سر و سامان مجو از من چو رفتی تو چون رفتی سر و سامان من رفت چه دید از من که چون بر هم زدم چشم چو اشک از دیدهٔ گریان من رفت از آن پیچم به خود چون مار ، وحشی که گنج کلبهٔ ویران من رفت وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13267