گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت وان‌دست و تازیانه و مرکب جهاندنت شهری به ترکتاز دهد بلکه عالمی ترکانه برنشستن و هر سو دواندنت پیش خدنگ پرکش ناز تو جان دهم وان شست باز کردن و تا پر نشاندنت میرم به آن عتاب که گویا سرشته‌اند صد لطف با ادای تعرض رساندنت طرز نگاه نازم و جنبیدن مژه وان دامن کرشمه به مردم فشاندنت وحشی اگر تو فارغی از درد عشق ، چیست این آه و ناله کردن و این شعر خواندنت وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13271